پرواز را بخاطر بسپار

پرواز را بخاطر بسپار

عرفانی-اجتماعی
پرواز را بخاطر بسپار

پرواز را بخاطر بسپار

عرفانی-اجتماعی

در کوچه باغ عشق


هو المحبوب 



 

۲۷شهریور روز شعر و ادب پارسی و بزرگداشت شهریار 

 

گرامی باد 

 

 

 

سروده ی فریدون مشیری به پاس بزرگداشت شهریار
 

 

در نیمه های قرن بشر سوزان !

در انفجار دائم باروت ,در بوته زار انسان

در ازدحام وحشت و سرسام

سرگشته و هراسان, می خواند !

می خواند با صدای حزینش ;

می خواست تا " صدای خدا " را

در جان ِ مردم بنشانَد

نامردم ِ سیه دل ِ بدکار را مگر; در راه ِ مردمی بکشانَد . . .

می رفت و با صدای حزین ا ش می خواند :

- در اصل , یک درخت کهن ," آدم " از بهشت

آورد در زمین و درین پهن دشت ِکشت !

 

ما شاخهٴ درخت خداییم
 

چون برگ و بارِ ماست زیک ریشه و تبار !
 

هر یک تبر به دست چراییم؟ 

 

ای آتش , ای شگفت ; در مردم ِزمانهٴ او در نمی گرفت !

آزرده و شکسته ;گریان و ناامید

می رفت و با نوای حزینش می خواند :

-"گوش زمین به نالهٴ من نیست آشنا

 

من طایرشکسته پر آسمانی ام
 

گیرم که آب و دانه درغم نداشتند;

چون می کنند با غم ِ بی همزبانی ام !"
 

دنبال همزبان می گشت . . .
 

اما نه با "چراغ " نه بر " گرد شهر", آه
 

با کوله بارِ اندوه, با کوه حرف می زد ! با کوه :

-حیدر بابا سلام !

فرزند ِ شاعر ِ تو به سوی تو آمده ست. با چشم ِ اشکبار

غم روی غم گذاشته – عمری ست , شهریار

من با تو درد ِ خویش بیان می کنم , تو نیز

برگیر این پیام و از آن قله بلند , پرواز ده !

که در همه آفاق بشنوند :

 

- " ای کاش ,جغد نیز, در این جهان ننالد از تنگی قفس "
 

این جا , ولی نه جغد , که شیری ست دردمند, افتاده در کمند !

پیوسته می خروشد , در تنگنای دام ,

وز خلق ِ بی مروت ِ بی درد ;

یک ذره , مهر و رحم ,طلب می کند مدام !

 

می رفت و با صدای حزین اش , می خواند
 

" دیگر مزن دم از "وطن من"
 

وز "کیش من" مگوی به هر جمع و انجمن

بس کن حدیث مسلم و ترسا را

 

در چشم من ,"محبت:مذهب" ; " جهان : وطن "
 

در کوچه باغ ِ "عشق " می رفت و با صدای حزین اش می خواند :

- " گاهی گر از ملال ِ محبت برانمت ,

دوری چنان مکن که به شیون بخوانمت

پیوند ِ جان جداشدنی نیست ماه من ,

تن نیستی که جان دهم و وارهانمت "

زین پیش , گشته اند به گرد ِغزل , بسی

این مایه سوز ِ عشق , نبوده ست در کسی !

می رفت ....

تا مرگ ِنابکار , سر ِراه او را گرفت !

تا ناگهان ,صدای حزین اش

این بغض سالها , این بغض دردهای گران ,در گلو گرفت !

در نیمه های قرن بشر سوزان

اشک ِ مجسمی بود ,در چشم ِ روزگاران

جان مایهٴ محبت و رقّت . . .

ای وای ! شهریار ! 

 


 

 

بر گرفته از وبلاگ   بیایید بیایید در این خانه بگردید 

 

نظرات 45 + ارسال نظر
سلام جمعه 26 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 01:41 ب.ظ http://niaznet.ir/detail.php?vendors=51080543

سلام دوست عزیز
وبلاگ خوبی داری امیدوارم بتونم بیشتر بهت سر بزنم.

یه محصول فوق العاده برات دارم
دستگاه ضدخواب راننده
این دستگاه واقعا مفید میباشد چون که شاید با یک بوق بتونه جون چندین نفر که شاید اعضا خانواده خودتون باشه رو نجات بده پس فکر کنم داشتنش لازمه.
http://niaznet.ir/detail.php?vendors=51080543&id=54

نیازنت - نیازمندی‌های شما در اینترنت
بزرگترین فروشگاه اینترنتی با بیش از 100000 عنوان محصول

امیر ثابت قدم جمعه 26 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 02:59 ب.ظ http://www.sabetq2.blogsky.com


باسلام شعر انتخابی شما هم بسیارعالی بود .

موفق باشید . دروبلاگ بلاگ اسکای ما فعلاتصویر درج نمی شود شاید اشکالی وجود داشته باشد.

امیرثابت قدم جمعه 26 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 03:37 ب.ظ http://www.sabetq2.blogsky.com


باسلام . شعر فریدون مشیری در وبلاگ بلاگ اسکای ما درپیوندهای روزانه لینک شد.

قاصدک جمعه 26 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 03:55 ب.ظ

سلام ستاره خانوم مهتابی
ممنون از لطف مدام و حضور همیشگی تون
گرامی باد یاد و خاطر شهریارملک ادب محمدحسین بهجت تبریزی.
معمولا آذری زبانها اثر زیبای استاد*حیدر بابا* را هرگز ازیاد نخواهند برد و بسی هم به اون افتخار میکنن

حیدربابا ، دوْنیا یالان دوْنیادى

سلیماننان ، نوحدان قالان دوْنیادى

اوغول دوْغان ، درده سالان دوْنیادى

هر کیمسَیه هر نه وئریب ، آلیبدى

افلاطوننان بیر قورى آد قالیبدى

*ترجمه*

حیدربابادنیا همه دروغ و فسون و فسانه شد

کشتیّ عمر نوح و سلیمان روانه شد

ناکام ماند هر که در این آشیانه شد

بر هر که هر چه داده از او ستانده است

نامى تهى براى فلاطون بمانده است

خب..برم یه کامنت شعرفارسی هم ازشهریار بذارم
درضمنشم!.فکرنکنی سرقت کردم هاااا..
نخیر ..دیوان شهریار فارسی و ترکی تو خونه مون هستشترکی هم کمی بلدم.که این قسمت را منتخب کردم براتون..میخوای همه شو بفرستم؟؟؟نه..دوبیتش را هم زیرکامنتتون میذارم.

حمید جمعه 26 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 04:07 ب.ظ http://paeez12.blogfa.com

سلام
روز شعرو ادب پارسی بر شما ادبیان مبارک...

زیبا بود...قراره فردا مقبره ی استاد شهریارو گلبارون کنن.اونجا بودن چه حالی میده... ولی صد افسوس...

[ بدون نام ] جمعه 26 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 10:22 ب.ظ

سلام ستاره مهتابی جون

شهریارا بی حبیب خود نمی کردی سفر
راه عشق است این یکی بی مونس و تنها چرا

یادشون گرامی...


ممنون ستاره جون .. شعر زیبایی رو از فریدون مشیری انتخاب کردی و زیباتر اینکه به یاد استاد شهریار بودی خب..
وای عمو قاصدکم که حیدربابایه سلامشونو گذاشتن..ازایشونم ممنون
تازشم میگم.. این عموقاصدک.. اینتر نشنال هاااا
لری وترکی و... اوه خوش به حالشون دیگه.. همه زبونارو بلدن..

بازم ممنون عزیزم

قاصدک جمعه 26 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 11:45 ب.ظ

سلام مجدد ستاره خانوم

میدونی چی شد؟؟؟؟

من الان که اومدم کامنتمو خوندم یادم افتاد که شعر فارسی از شهریار نذاشتم
خب میخواستم همون شعر بالا را بذارم که سمانه خانوم شهیدش کرد
آخه من اینطور شنیدم اون شعر را:

شهریارا بی حبیب خود نمیکردی سفر
**این سفر ره بر قیامت میروی ؛ تنها چرا؟!!

به هر حال:
آمدی جانم بقربانت ولی حالا چرا
بیوفا حالا که من افتاده ام از پا چرا

تازه..شیرازی هم بلدم..سمانه خانوم شاهده
مگه نه؟؟؟؟؟تابعد.یاعلی مدد

شاپرک شنبه 27 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 12:23 ق.ظ

سلام مهربان
ممنون از حضور صمیمانه و دعوتت...

روزشعر و ادب فارسی و بزرگداشت شاعر گرانقدر و عزیز کشورمون زنده یاداستاد شهریار را گرامی میداریم...روحش شاد و قرین رحمت الهی...

انتخاب زیبایی بود موفق باشی همیشه

فرهاد شنبه 27 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 01:13 ق.ظ

شعری از استاد شهریار



حالا چرا؟



آمدی جانم به قربانت ولی حالا چرا

بی ‌وفا حالا که من افتاده ‌ام از پا چرا؟

نوشداروئی و بعد از مرگ سهراب آمدی

سنگدل این زودتر می‌خواستی حالا چرا؟

عمر ما را مهلت امروز و فردای تو نیست

من که یک امروز مهمان توام فردا چرا؟

نازنینا ما به ناز تو جوانی داده‌ایم

دیگر اکنون با جوانان ناز کن با ما چرا؟

وه که با این عمرهای کوته بی‌اعتبار

اینهمه غافل شدن از چون منی شیدا چرا؟

شور فرهادم بپرسش سر به زیر افکنده بود

ای لب شیرین جواب تلخ سربالا چرا؟

ای شب هجران که یک دم در تو چشم من نخفت

اینقدر با بخت خواب آلود من لالا چرا؟

آسمان چون جمع مشتاقان پریشان می‌کند

در شگفتم من نمی‌پاشد ز هم دنیا چرا؟

در خزان هجر گل ای بلبل طبع حزین

خامشی شرط وفا داری بود غوغا چرا؟

شهریارا بی‌ حبیب خود نمی‌کردی سفر

این سفر راه قیامت میروی تنها چرا؟

سینا شنبه 27 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 01:21 ق.ظ http://omide-ma.blogsky.com

سلام
ممنون از تبریک شما و خوشحال از حضورتان
بهتر دیدم که نظر شهریار رو درمورد دیگر پارسی گویان برای شما دلسوختگان شعر و ادب پارسی نقل کنم تا که شاید به یاد آوریم همه ی پارسی گویان را در این روز.
حافظ؟
شهریارا تو همین صورت تقلیدی لیک
ابتکار هنر از نابغه ی شیرازی است
سعدی؟
قرت ها می رود و ذکر جمیل سعدی
همچنان مانده در افواه انام ای شیراز
مولوی؟
مستی ما از شراب معنوی است
نقل ما نای و نوای مثنوی است
رودکی؟
شاعر و نغمه ساز و رودنواز
خوش و خوش لهجه و خوش الحان بود
پدر پارسیش می خوانند/هرچه گویم هزار چندان بود
فردوسی؟
کاخی از نظم پارسی افکند/کش نه آسیب باد و باران بود
پروین؟
سپهر سخن راست پروین ستاره
جهانی سوی این ستاره نظاره
بهار؟
او یکی فردوسی اما خود حکیم عنصری
او یکی فارابی اما خود ظهیر فاریاب
اما عزیزترین شاعر در نزد شهریار؟
گرامی دار چون جان شهریارا تربت حافظ
که از حافظ کسی را من گرامی تر نمی دارم

سمانه شنبه 27 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 02:44 ق.ظ

سلام ستاره مهتابی کهکشانی جون

میدونی چی شد؟؟
من الان دوباره اومدم دیدم..
ای بابا این عمو قاصدک یه کامنت نخودیم نمیتونه از من ببینه.. خب..
ایششششششششش
خودشون حیدر بابایه سلام به این خوشگلی رو برداشتن .. بعد میخاد مال منم برداره.. اون وقت ببیند کی منم همینطوریه..
تازشم هر کی به دیده خودش مینگرد...
من قلب قلبی این شعررو دیدم. خب.. هر دوتاش میشه دیگه..


راستی اون روز همین برنامه مشاعره هست ا زتلوزیون پخش میکنه.. دیدم یکی یه مدل دیگه این شعررو میخونه ..
آمدی جانم فدایت به موقع آمدی..
نوشدارویی و قبل از مرگ سهراب آمدی...
کاشششششششششششششش
کاشکی همیشه نوشداروها قبل از مرگ سهراب میرسید.. که شهریارم نمیخاست از دیر رسیدن ها و بی وفایی ها بگه دیگه..

راستی مهتاب جون یه وقت گول نخوریییی
شیرازی عموقاصدک تحریف شدستتتتتتتتتت


مواظب خودت باش ستاره مهتابی جون..
شب خوش

رضا رئیسی شنبه 27 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 05:07 ق.ظ http://rezaraeisei10.persianblog.ir

سلام. این روز بر تمامی دوستداران فرهنگ و هنر اصیل ایرانی مبارک و به امید هنری آزاد و بدور از دخالت . این دو استاد سخن که زیبا می گویند و چه زیبا گفته مشیری گرانقدر در باره استاد سخن معاصر روحش شاد

ناصر شنبه 27 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 09:26 ق.ظ http://www.mireman.blogfa.com

سلام.ممنون از دعوتت..زیبا بود.....زدی تو خط شعروشاعری.......سربازان جنگ فرهنگی..هه.....

مهسا ( خیال سبز ماه) شنبه 27 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 10:05 ق.ظ http://khialemah9.persianblog.ir/

ما شاخهٴ درخت خداییم
هرچند با اشعار شهریار انسی ندارم اما با اشعار فریدون زندگی میکنم بسیار شعر زیبایی بود

علیرضا شنبه 27 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 10:11 ق.ظ http://shabake.persianblog.ir/

سلام با تشکر از اینکه یادآوری کردین روز بزرگداشت این استاد عالی مقام را. روحشان شاد

نیلوفر شنبه 27 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 12:09 ب.ظ http://71.blogfa.com

شعر قشنگی بود

امیر ثابت قدم شنبه 27 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 12:27 ب.ظ http://www.sabetq1.blogfa.com


باسلام . وشاملو گفت :



در این جا چار زندان است
به هر زندان دو چندان نقب، در هر نقب چندین حجره، در هر
حجره چندین مرد در زنجیر ...

از این زنجیریان، یک تن، زنش را در تب تاریک بهتانی به ضرب
دشنه ئی کشته است .
از این مردان، یکی، در ظهر تابستان سوزان، نان فرزندان خود را، بر سر برزن،

به خون نان فروش سخت دندان گرد آغشته است .
از اینان، چند کس، در خلوت یک روز باران ریز، بر راه ربا خواری
نشسته اند
کسانی، در سکوت کوچه، از دیوار کوتاهی به روی بام جسته اند
کسانی، نیم شب، در گورهای تازه، دندان طلای مردگان را
شکسته اند.
***
من اما هیچ کس را در شبی تاریک و توفانی نکشته ام
من اما راه بر مردی ربا خواری نبسته ام
من اما نیمه های شب ز بامی بر سر بامی نجسته ام .
***
در این جا چار زندان است
به هر زندان دو چندان نقب و در هر نقب چندین حجره، در هر
حجره چندین مرد در زنجیر ...

در این زنجیریان هستند مردانی که مردار زنان را دوست می دارند .
در این زنجیریان هستند مردانی که در رویایشان هر شب زنی در
وحشت مرگ از جگر بر می کشد فریاد .

من اما در زنان چیزی نمی یابم - گر آن همزاد را روزی نیابم ناگهان، خاموش -
من اما در دل کهسار رویاهای خود، جز انعکاس سرد آهنگ صبور
این علف های بیابانی که میرویند و می پوسند
و می خ***د و می ریزند، با چیز ندارم گوش .
مرا اگر خود نبود این بند، شاید بامدادی همچو یادی دور و لغزان،
می گذشتم از تراز خاک سرد پست ...

جرم این است !
جرم این است !

صابر شنبه 27 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 01:45 ب.ظ http://ps-neghab.blogsky.com/

وای مهتاب عزیز چقدر خوشحالم کردید با این پست...

گویا که من کلا این سالروز را فراموش کرده بودم

ممنون

صابر شنبه 27 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 01:46 ب.ظ http://ps-neghab.blogsky.com/

در عکس آخری چقدر استاد مظلوم افتادن

آوی شن شنبه 27 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 02:19 ب.ظ http://avishan10.blogfa.com

یادش گرامی شهریار احساس .

امیر ثابت قدم شنبه 27 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 02:31 ب.ظ http://www.sabetq2.blogsky.com


باسلام . تشکرازحضور شما دروبلاگ ما .

پاسخ بطورمفصل درذیل نظرحضرتعالی آمد ه است . ماراازنظرات ارزشمند وهمکاری خود محروم مفرمائید.

نامیرا شنبه 27 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 02:56 ب.ظ http://mihaneman.blogsky.com

سلام مهتاب خانم
هنوز هستم ولی وقت نوشتن ندارم سرم خیلی شلوغه ببخشید

سید محمدرضا هاشمی زاده شنبه 27 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 04:10 ب.ظ http://sheredashti.blogfa.com

یاد ایام جـــــوانی جــــگرم خون میکرد
خوب شد پیر شدم کم کم و نسیان آمد...شهریار
............
یاد خیرش همیشه سبز ومعطر..وتشکر از این شعر زیبا وبا طراوت
....................
سلام بزرگوار صمیمی
در این حال وهوای نسبتا پاییزی....بهاری آمدی تا گل شکفتم
حضور ساده و صمیمیت باعث شکوفایی دل وجان....و پیشرفت وتعالی اشعارم خواهد شد...دوستیت پایدار
زندگی وسعت عشقی ست..فقط با من وتو....
فصل پاییــــــز چه زیباست شکوفــــــا من وتو
می شود یــکدل ویـکــرنگ وصمیــمـی باشیم
هرچه کمتـــــر شود این فاصــله ها تا من وتو

صابر شنبه 27 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 04:20 ب.ظ http://ps-neghab.blogsky.com/

مهتاب جان شما هم بلی
بابا این عاشقا از عشق چی دیدن ول نمی کنن

یعنی اگر عشق نباشد. ..اصلا بذار منظورمو بگم::
عاقلانه ازدواج کنیم و عاشقانه زندگی

[ بدون نام ] شنبه 27 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 04:31 ب.ظ

ممنون که اومدی نظر دادی گفتم شاید ناراحتی
خیلی جالب بود موفق باشی

رامین شنبه 27 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 04:41 ب.ظ http://pcc2010.mihanblog.com/

رفتنیم رفتنیم باید برم باید برم

باید که تنها بمونم آوازه غم رو بخونم

شاید که رفتنم منو از یاد شما ببره

ولی شما تو قلبمی نهایته شکستنه

حالا که من دارم میرم بزار یه چیزیرو بگم

بعدش آرومو بیخیال تو غربت آروم بگیرم

من میرمو مونده برام یه جفت سوال بی جواب

چرا باید خسته بشم یا که دلم باشه کباب

این زمونه تو غربتش برای من جایی داره

دارم میرم که اینطوری قلبتون آروم بمونه

خوب می دونم که اینطوری صدای شعرم می پیچه

تو جاده تنهایی ا یه میلاد آروم بشینه

خوب آخره قصمونه باید تمومش بکنم

خدا نگهدار شما اینجا تمومش میکنم

ساحل دانایی شنبه 27 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 10:07 ب.ظ http://http://meynab.blogfa.com/

سلام
پست قشنگی بود
شعر شاملو رو خوندم
واقعا شهریار در ادب فارسی شهریار بود!

مهتاب ( خودم ) یکشنبه 28 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 12:17 ق.ظ

سلام

در جواب سئوال دوست عزیزی از جناب آقای ثابت قدم خواستم که تحقیق کنند و ایشان نیز سروده ی جناب شهریار در وصف آیت الله رفسنجانی را در جواب این دوست پیدا کردند و همینطور شعر آقای رفسنجانی را که در کامنت بعد انتشار می یابد

ممنونم از دوست گرامی ام آقای ثابت قدم بابت این لطف و زحمتی که کشیده اند


شعراستاد محمدحسین شهریار در وصف آیت الله هاشمی رفسنجانی:

"ای غریو تو ارغنون دلم

سطوت خطبه ات ستون دلم

خطبه های نماز جمعه تو

نقشه حمله با قشون دلم

چه فسونی است در فسانه تو

که فسانه ات از او فسون دلم

با دلی لاله گون ترا گوشم

ای لبت لعل لاله گون دلم

چشم از نقش تو نگارین است

می نگارد مگر بخون دلم

عقل من پاره می کند زنجیر

که به سر می زند جنون دلم

من هم از آن فن و فنون دانم

که جنون زاید از فنون دلم

کلماتت چو تیشه فرهاد

می شکافند بیستون دلم

وز مواعظ که می کنی آنگاه

صبر میزاید از سکون دلم

انقلاب من از تو اسلامی است

که حریفی به چند و چون دلم

گوهر شب چراغ رفسنجان

ای چراغ تو رهنمون دلم

کفه ای هم تراز خامنه ای

در ترازوی آزمون دلم

بازوان امام آنکه دگر

بی قرین است در قرون دلم

چشم امیدی و چراغ نوید

هم شکوهی و هم شکون دلم

در رکوع و سجود خامنه ای

من هم از دور سرنگون دلم

خاصه وقت قنوت او کز غیب

دست ها می شود ستون دلم

او به یک دست و من هزاران دست

با وی افشانم از بطون دلم

عرشیان می کنند صف به نماز

از درون دل و برون دلم

من برونی نیم خدا داند

کاین صلا خیزد از درون دلم

من زبان دلم ولی افسوس

بسکه بی همزبان زبون دلم

پیرم از چرخ واژگون و علیل

بشنو از بخت واژگون دلم

چون کمانی خمیده ایم لیکن

تیرآهی است در کمون دلم

طوطی عشقم و زبان از بر

جمله ماکان و ما یکون دلم

در ترازوی سنجشم مگذار

ای کم عشق تو فزون دلم

درس من خارج است و حاشیه نیست

که دگر فارغ از متون دلم

دگرم بخشی از تن و جان نیست

دل به جانان رسیده چون دلم

شهریارم لسان حافظ غیب

شعر هم شانی از شئون دلم "

امیر ثابت قدم یکشنبه 28 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 12:22 ق.ظ

پاسخ آیت الله هاشمی رفسنجانی به شعر شهریار:

آیت الله هاشمی رفسنجانی که به گفته خودشان تحت تاثیر صفای آن پیر روشن ضمیر ـ استاد شهریار ـ قرار گرفته بودند شعر زیر را در جواب شعر استاد و در همان وزن سروده اند:

" ای صفای تو رهنمون هنر

شعرهایت پر از طلا و گهر

ادبت اسوه هنرجویان

هنرت جلوه گاه خوش منظر

پارسی گوی ترک کشورمان

همنوا ساختی سهند و خزر

همدلی رمز عزت ملت

همرهی راز قدرت کشور

عاشق اهل بیت پیغمبر

مادح فاتح دژ خیبر

عشق تو در « همای رحمت » تو

جلوه دارد به صورت اختر

که تماشا کنی خدایت را

در وجود ولی حق محور

از خدایت گرفته ای پاداش

که شدی رهرو ره حیدر

دعبل عصر ما که خود گوئی

طوطی عشقی و زبان از بر

طوطی اهل بیت را زیبد

خلعت هل اتی کند در بر

خطبه های من و نماز علی

در مسیر هدایت رهبر

می شود ارغوان ترا در دل

میفزاید تو را جنون در سر

از رکوع و سجود خامنه ای

می بری از خضوع سهم واثر

انقلابت به عقل اسلامی است

گرچه دریافتی ز خطبه اثر

شهریار ای عجوبه دوران

حق نگهدارت ز خوف و خطر

دشمنان خدا ز تو دلگیر

که چرا سفته ای به عشق درر

چون کمان خمیده ای اما

میزنی با ادب به کفر اژدر

تو که در جبهه ها خداجوئی

می سرائی سرود از سنگر

اشک و آهیست چو پیک خوش فرجام

در پس جبهه ها چو نجم سحر

خاک پای دلاوران جهاد

می نماید به چشم تو زیور

استخوان شکسته جانباز

مومیای دل شکسته زشر

پیر به افلاک می کشد سرباز

در نگاهت چو رفرف اخضر

نخله طور سینه سینا

می نماید کلیم را آذر

ساقی تشنگان تو می گویی

آن بسیجی عشق حق در سر

در عبادت بسان مرغ سحر

در شجاعت یل است وشیر جگر

بت شکن دیده ای خمینی را

که بتازد به شر به دست تبر

فجر و خورشید را تو می بینی

در طلوع امامت رهبر

کز امامش گرفته خط امان

به ره خلق و حق به بسته کمر

آتش افکن به جان استعمار

که بسوزدین ستم یکسر

کرده آزاد کشور ایران

از جنایات پهلوی و قجر

از سلیمان برفت ملک و نگین

او گرفته ز دیو انگشتر

هاشمی الحذر ز صحنه شعر

که در آنجا بریزد عنقا پر

یا میا در مصاف استادان

یا بپرداز شعر از این بهتر"



این نوع اشعار درجلد سوم دیوان شهریار است و من جز این شعر که قبلا خوانده بودم
چیزی بیاد ندارم که کل آنرا ازگوگل سرچ کردم . ثابت قدم

amirsajjad یکشنبه 28 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 03:07 ق.ظ http://www.abroyeshokh.blogfa.com

سلام ...

آمدم صدای رعد و بارانت را بشنوم دوست عزیز ...

و گفتی فریدون ... جان میدهم به گوشه زندان سرنوشت

سر را به تازیانه او خم نمی کنم!

افسوس بر دوروزه هستی نمی خورم

زاری براین سراچه ماتم نمی کنم.

با تازیانه های گرانبار جانگداز

پندارد آنکه روحِ مرا رام کرده است!

جان سختی ام نگر، که فریبم نداده است

این بندگی، که زندگیش نام کرده است!

بیمی به دل زمرگ ندارم، که زندگی

جز زهر غم نریخت شرابی به جام من.

گر من به تنگنای ملال آور حیات

آسوده یکنفس زده باشم حرام من!

تا دل به زندگی نسپارم،به صد فریب

می پوشم از کرشمۀ هستی نگاه را.

هر صبح و شب چهره نهان می کنم به اشک

تا ننگرم تبسم خورشیدو ماه را !

ای سرنوشت، ازتو کجا می توان گریخت؟

من راهِ آشیان خود از یاد برده ام.

یکدم مرا به گوشۀ راحت مرا رها مکن

با من تلاش کن که بدانم نمرده ام!

ای سرنوشت مرد نبردت منم بیا !

زخمی دگر بزن که نیافتاده ام هنوز.

شادم از این شکنجه خدا را،مکن دریغ

روح مرا در آتشِ بیداد خود بسوز!

ای سرنوشت، هستی من در نبرد توست

بر من ببخش زندگی جاودانه را !

منشین که دست مرگ زبندم رها کند.

محکم بزن به شانه من تازیانه را .

امیر ثابت قدم یکشنبه 28 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 10:05 ق.ظ http://http:/www.sabetq2.blogsky.com


باسلام . حوصله وپشتکار شما درارتباط بامخاطبان قابل تحسین است . نظرات اینه کارهروبلاگ است . موفق بودن وبلاگ هم درموفق بودن بخش نظرات است . بازهم موفق باشید.

راضیه یکشنبه 28 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 11:14 ق.ظ http://above-all.blogfa.com

سلام مهتاب جونم
گرامی میداریم یاد و خاطره ی استاد شهریار رو
عاشق شعرای فریدون مشیری ام
ممنون که شعرشو گذاشتی تو پیجت

چند روزی نتونستم بیام تو نت به خاطر همینم دیر بهت سر زدم

سبز باشی و برقرار

رضا یکشنبه 28 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 12:56 ب.ظ http://baghebibargi19.blogfa.com

دوست ندارم شهریارو

سبز باشی ستاره جان
دلمون واست تنگ شد

امیر ثابت قدم یکشنبه 28 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 01:32 ب.ظ http://www.sabetq2.blogsky.com


باسلام .بخوانید .؛ جلاد ننگت باد؛ وبه دوستان بگوییدکه بخوانند.

amirsajjad یکشنبه 28 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 03:20 ب.ظ http://www.abroyeshokh.blogfa.com

سلام ...

دوست میدارم یک دوست مودب و محترمS007:]:] هم لینک وبلاگم باشد با اجازه ... .[:

امیر یکشنبه 28 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 07:52 ب.ظ http://loneshade.blogfa.com

سلام
خوبی ؟
واقعا مطالب نابی میذاری
زیبا بود
دوستم علی هم یه مطلب گذاشته اگه دوس داری بدونی چیه بیا بخون
مرسی

قاصدک یکشنبه 28 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 11:25 ب.ظ

سلام ستاره خانوم عزیز

شب خوش.

ممنون از حضور و تبریک تون.

شرمنده دیگه..خب میدونید که اهل جشن تولد و اینا نیستم
اما این بچه ها نذاشتند که همچنان در خفا بمونم
به هرحال.تشکر از شما و بقیه دوستان
باقی بقایت.ایام بکام.یاعلی مدد

علیرضا دوشنبه 29 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 08:33 ق.ظ http://shabake.persianblog.ir/

خیلی ممنون فکر کنم که خیلی به زحمت افتادین. هر دو جالب بودن.

فریاد بی صدا دوشنبه 29 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 09:13 ق.ظ http://fateme31.blogfa.com

سلام ستاره عزیز عزیزم چقدر این شعر فریدون را دوست دارم و با خود تکرار می کنم

سینا دوشنبه 29 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 10:44 ق.ظ http://omide-ma.blogsky.com

سی ام شهریور 84 امین سالروز ولادت فریدون مشیری گرامی باد.
منتظر حضور سبزتان هستیم

امیر ثابت قدم دوشنبه 29 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 10:48 ق.ظ http://www.sabetq2.blogsky.com


باسلام وصبح بخیر . در تکمیل بحث ماراجع به اشعار شهریار . شعری منتشر نشده امروز درروزنامه اطلاعات آمده است که خطاب شهریار به آن فرد مورد نظر سوال کننده شما بوده است که این شعررامی آورم .

این شعردرتاریخ ۱۷مرداد ۶۶ سرود ه شده است .
==

رشکم آید که توحیدربابا
بوسی آن دست که خود دست خداست
راستان دست چپ ازوی بوسند
که حدابوسد ازاودست به راست
درامامت به نمازجمعه
صدهزارش بخدا دست دعاست
من بیان هنرم یک دل وبس
اوعیان هنر ازسرتاپاست
اوشب وروز برای اسلام
پای پویا وزبان گویاست
اوچه بازوی قوی ومحکم
باامامی که ره ورهبر ماست
شهریارا سری افراز به عرش
کونگاهیش به ؛حیدربابا: است .

بازهم موفق باشید.

امیر ثابت قدم دوشنبه 29 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 03:55 ب.ظ http://www.sabetq2.blogsky.com


باسلام. بخوانید ؛ تک بیت های ناب ؛ رادروبلاگ بنام خداوند آسمانها وزمین وبلاگی درشان مردم هنرمند وباذوق شیراز.

رهگذر دوشنبه 29 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 08:04 ب.ظ http://www.raahaahan.blogfa.com

سلام. خیلی دیر اومدم و شرمنده!
خدا رحمتش کنه. زیاد از ایشون نخوندم اما عاشق فریدون و روح لطیف و حس آزادیخواهش هستم.
موفق باشی

علیرضا سه‌شنبه 30 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 09:20 ق.ظ

سلام بله خودشه همونی که میخواستمه خیلی سپاسگذارم از شما و جناب ثابت قدم.

امیرثابت قدم سه‌شنبه 20 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 11:22 ق.ظ http://www.sabetq2.blogsky.com


باسلامو تقدیم مطلبی بمناسبت ۲۰مهربزرگداشت حافظ.



اگر هم دنیا به سر آید , ای حافظ آسمانی آرزو دارم که تنها با تو و در کنار تو باشم و چون برادری , هم در شادی و هم در غمت شرکت جویم . همراه تو باده نوشم و چون تو عشق ورزم , زیرا این افتخار زندگی من و مایه حیات من است . ای طبع سخن گوی من , اکنون که از حافظ ملکوتی الهام گرفته ای به نیروی خود نغمه سرایی کن و آهنگی ناگفته پیش آر , زیرا امروز پیرتر و جوانتر از همیشه ای .

گوته


برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد