هوالمحبوب
"حسین منزوی" غزلسرای معاصر در 1مهرماه 1325 در زنجان متولد و
پس از سال ها تلاش در عرصه ادبیات به خصوص شعر ، 16 اردیبهشت
ماه 1383 در تهران درگذشت و در زادگاهش به خاک سپرده شد.
حسین منزوی با مجموعه «حنجره زخمی غزل» به جامعه ادبی معرفی
شد و گل کرد. محمدعلی بهمنی غزلسرای نامی معاصر می گوید: «اگر
بخواهیم غزل بعد از نیما را بررسی کنیم باید بگوئیم که هوشنگ ابتهاج
(ه.ا.سایه) گویی در غزل پلی می زند و منوچهر نیستانی از این پل عبور
می کند و ادامه دهنده این راه حسین منزوی است که طیف وسیعی را به
دنبال خود می کشد.»
منوچهر آتشی شاعر برجسته معاصر نیز می گوید: منزوی به نوعی
بنیانگذار شیوه دیگری از تغزل بود.حسین منزوی در طی چندین دهه
فعالیت ادبی «حنجره زخمی غزل»، «صفرخان»، «با عشق در حوالی
فاجعه»، «ترمه و تغزل»، «به همین سادگی»، «با عشق تاب می
آورم» (مجموعه شعرهای نیمایی)، «از شوکران و شکر»، «با سیاوش
ازآتش»، «از کهربا و کافور»، «از خاموشی و فراموشی»، «این ترک پ
پارسی گوی» (بررسی شعر شهریار) و حیدر بابا (ترجمه منظومه حیدر
بابای شهریار) را منتشر کرد.
حسین منزوی که غزلیاتش چه از نظر فرم و چه به لحاظ معنا و زبان
تعداد بسیاری از شاعران را تحت سیطره خود داشت دهه 50 را دهه
حضور یک نسل تازه تر از شعر معاصر می دانست و در این باره گفته
بود: «این دهه در حقیقت، می توان گفت که متعلق به هم نسلان من
است، یعنی اگر ما نسل نیما را نسل اول شعر معاصر بدانیم، نسل اخوان
وشاملو را نسل دوم، نسل فروغ، آتشی، رویایی و فرخ تمیمی را نسل
چهارم، یک نیم نسل هم بین این دو می آید که البته تفاوت زیادی با هم
ندارند. یعنی شاعرانی همچون سیروس مشفقی، سیاوش مطهری و اصغر
واقدی. بعد می رسیم به نسل ما، یعنی نسل شاعرانی که بعد از جنگ
جهانی دوم متولد شدند، آن هم با ویژگی های خاص تاریخی خود ولی این
نسل، نسلی است که دوباره زبانش را به طرف نوعی لیبرالیسم با نوعی
زبان غنایی می چرخاند و دوباره حتی اگر مرثیه می سراید یا حماسه می
آفریند از امید هم می گوید.»
منزوی علاوه بر غزل، تعداد زیادی ترانه دارد او دو کاست را با علیرضا
افتخاری منتشر کرده بود. یکی از مشهورترین ترانه های او ترانه ای
است که با صدای محمد نوری ماندگار شده است.
محمد علی بهمنی شاعر گفت:اگر برای غزل امروز قله ای فرض کنیم
،حسین منزوی در راس این قله ایستاده است.تمام هستی غزل منزوی
عشق است.عشقی که منزوی از آن حرف می زند ، با تعبیری که از
عشق وجود دارد ، متفاوت است. غزل منزوی همانند خودش عاشقی کرده
به سینه می زندم سر، دلی که کرده هوایت
دلی که کرده هوای کرشمههای صدایت
نه یوسفم، نه سیاوش، به نفس کشتن و پرهیز
که آورد دلم ای دوست! تاب وسوسههایت
ترا ز جرگهی انبوه خاطرات قدیمی
برون کشیدهام و دل نهادهام به صفایت
تو سخت و دیر به دست آمدی مرا و عجب نیست
نمیکنم اگر ای دوست، سهل و زود ، رهایت
گره به کار من افتاده است از غم غربت
کجاست چابکی دستهای عقدهگشایت؟
به کبر شعر مَبینم که تکیه داده به افلاک
به خاکساری دل بین که سر نهاده به پایت
"دلم گرفته برایت" زبان سادهی عشق است
سلیس و ساده بگویم: دلم گرفته برایت!
این روزها شش سال از انزوای ابدی شاعر همیشه منزوی روزگار ما می
گذرد و ما هنوز هم در حال بافتن قفس هستیم تا روزی پرواز کنیم …
بعد نوشت-
استاد شجریان هفتاد ساله شد
پاینده باشی و برقرار خسرو همیشگی آواز ایران زمین
سلام.ممنونم-به نوبه ی خودم-از این آپ دل انگیزت.در وصف استاد باید با زبان بی زبانی بگویم شاعری که واقعا شناخته نشد حتی بعداز کوچ ابدیش...روی مزارش نوشته:نام من عشق است آیا می شناسیدم؟..وفقط تاریخ تولدشو نوشتن.چون تا عشق و دنیایی هست حسین منزویم هست...روحش شاد...
سلام ستاره خانوم عزیز
منم بابت اپ های این مدت ازتون تشکر میکنم.
درحقیقت پاسداشتی ست از فرهنگ ایران و فرهنگ سازان شهیری چون استاد حسین منزوی
چه زیبا به پایان بردید:
چه سرنوشت غمانگیزی، که کرم کوچک ابریشم
تمام عمر قفس میبافت، ولی به فکر پریدن بود
زنده باشید و سلامت.تابعد.یاعلی مدد
سلام ستاره مهتابی جون
یه طبقه اومدم پایین تا به مهتاب رسیدمااااااااااا
بازم یادی از بزرگون کردیاااااااااااا
بسی ستودنی است..و قابل تقدر...
اونم حسین منزویییییییییی
ولی قبول نیست دیگه وقتی از یه شاعر میگی برداری همه شعر خوشگلاشو بذاری... اون وقت ما دستمون تو سرمون بمونه هاااااااااااااااا
به من چه .. من نمیتونم ا زاین شعرش بگذرم..
خیال خام پلنگ من به سوی ماه جهیدن بود
و مـاه را زِ بلندایش به روی خاک کشیدن بود
پلنگ من ـ دل مغرورم ـ پرید و پنجه به خالی زد
که عشق ـ ماه بلند من ـ ورای دست رسیدن بود
گل شکفته ! خداحافظ، اگرچه لحظــه دیـــدارت
شروع وسوسهای در من، به نام دیدن و چیدن بود
من و تو آن دو خطیـم آری، موازیــان به ناچاری
که هردو باورمان ز آغـاز، به یکدگــر نرسیدن بود
اگرچه هیچ گل مرده، دوباره زنده نشد امّا
بهار در گل شیپـوری، مدام گرم دمیدن بود
شراب خواستم و عمرم، شرنگ ریخت به کام من
فریبکــار دغلپیشه، بهانه اش نشنیـدن بود
چه سرنوشـت غمانگیزی، که کرم کوچک ابریشم
تمام عمر قفس میبافت، ولی به فکر پریدن بود
تازشم اون اولش مهتاب داره هااااااااااااااااااااا
مهتاب عزیزم یار آسمونی خودم
ببخش واقعا شرمنده ام از این همه محبتت
و شرمنده که بی خونه زندگی شدم مجبوری بیای تو خونه مردم برام پیغام بذاری
ولی عیب نداره رهی از خودمونه
یه مدت نتم قطع بود از وقتی هم وصل شده نتونستم درست و حسابی سر بزنم
امیدوارم به زودی از خجالت همه دوستان مخصوصا شما دربیام
زان یار دلنوازم شکریست با شکایت
کوشش.یار دلنوازت. انگاری خورده شده هاااااااااااااااا
از ما گفتن بود
گر نکته دان عشقی بشنو تو این حکایت
سلام
خیلی شاعر خوبیه چند تا از شعرهاش واقعا گل کرده.همایون شجریان در البوم با ستاره ها شعر زیر رو می خونه.هر چند از غزلسارایان معصر من هیچ کس را از هوشنگ ابتهاج(سایه) عزیز تر نمی دانم.
عقیــم دشـت بیحاصل دلــم وای
نــســیـــم دره بــــاطـــل دلــم وای
خـراب خــسـتــه از پــا نـشـسـتـه
دلــم وا دل، دلــم وا دل، دلــم وای
دلــم تنگ و دلــم تنگ و دلــم تنگ
گــریـبـان غـمـت را مـی زنـد چـنگ
صبـوری کـو کـه چـون دیـوانه مردم
بکوبم چون سبـویـش بر سر سنگ
دلـم خـون و دلـم خون و دلـم خون
از ایـن دنــیــای دون دنــیـای وارون
کـمک کـن تا زنیـم از مکمن عشق
بـه اردوی غــم عـالـم شـبــیــخـون
مرا ، آتش صدا کن تا بسوزانم سراپایت
مرا باران صلا ده تا ببارم بر عطش هایت
مرا اندوه بشناس و کمک کن تا بیامیزم
مثال سرنوشتم با سرشت چشم زیبایت
مرا روی بدان و یاری ام کن تا در آویزم
به شوق جذبه وارت تا فرو ریزم به دریایت
کمک کن یک شبح باشم مه آلود و گم اندرگم
کنار سایه ی قندیل ها در غار رؤیایت
خیالی ، وعده ای ،وهمی ، امیدی ،مژده ای ،یادی
به هر نامه که خوش داری تو ، بارم ده به دنیایت
اگر باید زنی همچون زنان قصه ها باشی
نه عذرا را دوستت دارم نه شیرین و نه لیلایت
که من با پاکبازی های ویس و شور رودابه
خوشت می دارم و دیوانگی های زلیخایت
اگر در من هنوز آلایشی از مار می بینی
کمک کن تا از این پیروزتر باشم در اغوایت
کمک کن مثل ابلیسی که آتشوار می تازد
شبیخون آورم یک روز یا یک شب به پروایت
کمک کن تا به دستی سیب و دستی خوشه ی گندم
رسیدن را و چیدن را بیاموزم به حوایت
مرا آن نیمه ی دیگر بدان آن روح سرگردان
که کامل می شود با نیمه ی خود ، روح تنهایت
درود
مهتاب عزیز به دلیل انتشار روزنامه جدید بشدت گرفتارم این همان غم نان است که شاملو می گفت اگر دیر می آیم پوزش مرا بپذیر
باسلام. استفاده کردم بجاومناسب بود وانشاالله ازمطالب شما دربرنامه های خود خصوصا دربلاگ اسکای استفاد ه خواهد شد.
سلام عمه خانم خوبین؟
من بعد از ۱۰ روز اومدم نت وببخشید زودتر از اینا نتونستم برسم خدمتتون[:S004:
حال و اوضاعتون که شکر خدا خوبه؟ممنون که منو هیچوقت فذراموش نکردید مگه میشه کسی از شعرهای منزوی بدش بیاد من تموم کتاباشو دارم وهر چند یه بار میرم میخونمشون!
مخصوصا این شعرش که میگه...
چون موریانه بیشه ی ما راِ ز ریشه خورد
کاری که کرد تفرقه با ما تبر نکرد...این شعر به اژتونم میاد]
نمیدونستم استادشجریان ۷۰سالشونه؟؟؟؟همچین بهش نمیاد
سلام
درودبرشماواو
خیلی جالب بود موفق باشی
راستی چطوری کامنتهایت به سرقت رفت؟
سلام ...
خوب حسین عمو هم یه 6 روزی از ما بزرگتره...
من خیلی نمیشناختم ایشان را ولی یه شعری ازشون یادم میاد انشا الله که درست بنگارم ...
ای دوست عشق را مشکن حیف از اوست ، دوست
این شیشه را به سنگ مزن عمر من در اوست
بار نخست نیست که با بار شیشه عشق
از سنگلاخ می گذرد ، پس چه های و هوست ؟
تاری ز طره دادی امانت مرا شبی
یعنی طناب دار تو زین رشته های موست
یک گام دور گشتی و نزدیک تر شدی
عشق است و هیچ سوی غریبش هزار سوست
سرگشته چون من و تو در آیا و کاشکی
صد پی خجسته گمشده ی این هزار توست
ماهی شدن به هیچ نیرزد نهنگ باش
بگریز از این حقارت آرامشی که جوست
با گردباد باش که تا آسمان روی
بالا پسند نیست نسیمی که هر زه پوست
مرداب و صلح کاذب او ،غیر مرگ نیست
خیزاب زندگی است همه گرچه
اما اجازه میخواستم از نادر نادر پور یاد کنم با این شعر زیبایش ...
ستاره ی دور
تصویر ها در آینه ها نعره می کشند
ما را از چارچوب طلایی رها کنید
ما در جهان خویشتن آزاد بوده ایم
دیوارهای کور کهن ناله می کنند
ما را
چرا به خاک اسارت نشانده اید ؟
ما خشت ها به خامی خود شاد بوده ایم
تک تک ستارگان ، همه با چشم های در
دامان باد را به تضرع گرفته اند
کای باد ! ما ز روز ازل این نبوده ایم
ما اشک هایی از پی فریاد بوده ایم
غافل ، که باد نیز عنان شکیب خویش
دیریست کز نهیب غم
از دست داده است
گوید که ما به گوش جهان ، باد بوده ایم
من باد نیستم
اما همیشه تشنه ی فریاد بوده ام
دیوار نیستم
اما اسیر پنجهی بیداد بوده ام
نقشی درون آینه ی سرد نیستم
زیرا هر آنچه هستم بی درد نیستم
اینان به ناله ، آتش درد نهفته را
خاموش می
کنند و فراموش می کنند
اما من آن ستاره ی دورم که آبها
خونابه های چشم مرا نوش می کنند
سلام ستاره جان ، غزل زیبایی بود از حسین منزوی
هرگز نمیرد آنکه دلش زنده شد به عشق
امیدوارم استاد شجریان تا همیشه پاینده باشه
سلام ...
خوب حسین عمو هم یه 6 روزی از ما بزرگتره...
من خیلی نمیشناختم ایشان را ولی یه شعری ازشون یادم میاد انشا الله که درست بنگارم ...
ای دوست عشق را مشکن حیف از اوست ، دوست
این شیشه را به سنگ مزن عمر من در اوست
بار نخست نیست که با بار شیشه عشق
از سنگلاخ می گذرد ، پس چه های و هوست ؟
تاری ز طره دادی امانت مرا شبی
یعنی طناب دار تو زین رشته های موست
یک گام دور گشتی و نزدیک تر شدی
عشق است و هیچ سوی غریبش هزار سوست
سرگشته چون من و تو در آیا و کاشکی
صد پی خجسته گمشده ی این هزار توست
ماهی شدن به هیچ نیرزد نهنگ باش
بگریز از این حقارت آرامشی که جوست
با گردباد باش که تا آسمان روی
بالا پسند نیست نسیمی که هر زه پوست
مرداب و صلح کاذب او ،غیر مرگ نیست
خیزاب زندگی است همه گرچه
اما اجازه میخواستم از نادر نادر پور یاد کنم با این شعر زیبایش ...
ستاره ی دور
تصویر ها در آینه ها نعره می کشند
ما را از چارچوب طلایی رها کنید
ما در جهان خویشتن آزاد بوده ایم
دیوارهای کور کهن ناله می کنند
ما را
چرا به خاک اسارت نشانده اید ؟
ما خشت ها به خامی خود شاد بوده ایم
تک تک ستارگان ، همه با چشم های در
دامان باد را به تضرع گرفته اند
کای باد ! ما ز روز ازل این نبوده ایم
ما اشک هایی از پی فریاد بوده ایم
غافل ، که باد نیز عنان شکیب خویش
دیریست کز نهیب غم
از دست داده است
گوید که ما به گوش جهان ، باد بوده ایم
من باد نیستم
اما همیشه تشنه ی فریاد بوده ام
دیوار نیستم
اما اسیر پنجهی بیداد بوده ام
نقشی درون آینه ی سرد نیستم
زیرا هر آنچه هستم بی درد نیستم
اینان به ناله ، آتش درد نهفته را
خاموش می
کنند و فراموش می کنند
اما من آن ستاره ی دورم که آبها
خونابه های چشم مرا نوش می کنند
شرمنده بازم یادم رفت مشخصات بزارم دوست گلم ... .
سلام ...
وایییییییی بازم که غافلگیرمون کردی یه پری میاد ترسون و لرزون پاشو میزاره ... شهیدای شهر ... آخرش یه روز ... .
سلام
روحشون شاد! چه سرنوشت غم انگیزی واقعا که تمام عمر برای نشان دادن راه قلم بزنی و در پایان هنوز هم پیله های پرواز ...
نمیدونم چی باید گفت!!!!!
تولد استاد بزرگ هم مبارک.
شاد باشی و موفق
سلام////////////از محبتی که داشتی ممنونم////////////////////////////////[گل]
سلامی دوباره
نغمه سر کن که جهان تشنه ی آواز تو ببینم
اول مهر ماه سالروز تولد استاد آواز ایران محمد رضا شجریان رو به شما تبریک میگم.
ان شاء استاد همیشه پاینده و سرافراز باشند.و جهان خالی از آواز ایشان نباشد.
کمترین تحریری از یک آرزو اینست
آدمی را آب و نانی باید و آنگاه آوازی
سلام مونسم چندروز نبودم دلت واسم تنگ شد..میخواستم امتحانت کنم ببینم میشی یا نه....هستم قبراق وسرحال...چشم حتما اقدام خواهم کرد
سلام
خوشحالم که با شما و کلبه ی چشم نوازتان آشنا
شدم.
مطالب خواندنی و مفیدی می نویسید.
اندیشهای پویا برایتان آرزومندم.
افتخار بدهید لحظاتی را مهمان استادم "رزاس"
باشید.
سپاسگزارم ومنتظرتان هستم .
آدرس:rosas.blogfa.com
سلام
یادش گرامی باد
نامش جاوید ...
بیشترین کتابهای شعرم از مرحوم منزویست روحش شاد...
متشکرم از قدردانی تان
خیلی خوب بود ستاره عزیز
تمام عمر قفس میبافت، ولی به فکر پریدن بود
مهتاب جان چقدر قشنگ گفته نه؟؟
ممنون باز هم یه معرفی جالب
مهتاب رشته شما ادبیاته؟؟
با یادداشت جدید منتظرم
سلام مهتاب عزیز
ببخشید که دیر جواب مهربونیتو دارم میدم
من تا حال مرحوم منزوی رو نمیشناختم و اینجا اولین جایی است که من افتخار آشنایی با هم چین شخصیتی رو دارم، خوشحالم
در ضمن زنده باد همه متولدین ماه مهر: استاد شجریان، کروبی، خاتمی و خودم !!!
پیروز و سبز باشی
درود
گویا کنون شما زما رنجیده ای !
هر کجا هستی سلامت باشی
بکش تازنده بمانی
بخوانید وبه دوستان بگویید که بخوانند.
سلام
عالی بود
باید همیشه یادشونو گرامی بداریم
خوشحال میشم سری بهم بزنی
راستی با اجازه اهنگتو دانلود کردم
عالی بود ممنون از حسن انتخابت
سلام مهتاب جون ، از لطفتون ممنونم
بغد از مدتها آپ کردم
منتظر حضورسبز شما هستم
با جشن مهرگان بروزم
عشق پیدا شد و آتش به همه عالم زد
8 ام مهر ماه روز بزرگداشت حضرت مولانا گرامی باد
سلام بهترینم
ببخشید که با تاخیر اومدم
متاسفانه حسین منزوی رو نمیشناسم
چه کار خوبی کردی که ازش نوشتی
تولد استاد بزرگ آواز مبارک
بروزم خانه ات آباد
باسلام . بکش تازنده بمانی دراین وبلاگ .
فردوسی یاحافظ در وبلاگ شیراز. خدانگهدارشما.
سلام.
می بینم که چند روزی نیستی. نکنه گرفتنت.
در مورد اخر مطلبت من نظر خودمو می گم: کسی که مردم کشور خودشو بخاطر سختی هایی که بهش می شه بفروشه و به اونا پشت کنه حق اینو نداره که بهش بگن خسرو آواز ایران.
البته نظر شما محترمه.
یا علی . . .
~~~~~~~~~~$$$$$$
~~~~~~~~~.$$$**$$
~~~~~~~~~$$$"~~'$$
~~~~~~~~$$$"~~~~$$
~~~~~~~~$$$~~~~.$$
~~~~~~~~$$~~~~..$$
~~~~~~~~$$~~~~.$$$
~~~~~~~~$$~~~$$$$
~~~~~~~ ~$$$$$$$$
~~~~~~~~~$$$$$$$
~~~~~~~.$$$$$$*
~~~~~~$$$$$$$"
~~~~.$$$$$$$....
~~~$$$$$$"`$
~~$$$$$*~~~$$
~$$$$$~~~~~$$.$..
$$$$$~~~~$$$$$$$$$$.
$$$~~~~$$$*~'$~~$*$$$$
$$$~~~'$$"~~~$$~~~$$$$
3$$~~~~$$~~~~$$~~~~$$$
~$$$~~~$$$~~~'$~~~~$$$
~'*$$~~~~$$$~~$$~~:$$
~~~$$$$~~~~~~~$$~$$"
~~~~~$$*$$$$$$$$$"
~~~~~~~~~~````~$$
~~~~~~~~~~~~~~~'$
~~~~~~~~..~~~~~~$$
~~~~~~$$$$$$~~~~$$
~~~~~$$$$$$$$~~~$$
~~~~~$$$$$$$$~~~$$
~~~~~~$$$$$"~~.$$
~~~~~~~"*$$$$$
. . . . . . ¶¶ . . ¶¶¶ ..¶¶¶
. . . . . . . ¶¶¶ . . ¶¶¶.¶ .¶¶
. . . . . . .¶¶¶.¶. .¶¶¶. . .¶¶
. . . . . . ¶¶¶¶. . . ¶¶¶ . . .¶¶¶
. . . . . .¶¶¶¶¶ . . ¶¶¶¶.¶¶ .¶¶
. . . . . ¶¶¶¶. . . . ¶¶¶¶. . . ¶¶
. . . . ¶¶¶¶¶¶¶. . . . .¶¶. . . ¶¶
. . . . ¶¶¶¶¶¶¶¶. . . . ¶¶. . ¶¶
. . . . ¶¶¶¶¶¶¶¶¶ . . ¶¶. . ¶¶
. . . . . ¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶ ¶.¶¶
.¶¶. . . . .¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶.¶¶
.¶¶¶¶¶ . . . . . ¶¶.´´´´¶¶¶¶¶¶´´´´´´¶¶¶¶¶¶
.¶¶¶¶¶¶¶. . . .¶¶. ´´¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶´´¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶
. ¶¶¶¶¶¶¶ . . ¶¶. .´¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶´´´´¶¶¶¶
. .¶¶¶¶¶¶¶ . ¶¶. . ¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶´´´´¶¶¶¶
. . .¶¶¶¶¶¶. ¶¶. . ¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶´´¶¶¶¶¶
. . . .¶¶¶¶¶¶¶. . . ¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶ ´¶¶¶¶
. . . . . . . .¶¶. .´¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶
. . . . . . . ¶¶. . ´´¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶
. . . . . . .¶¶. . .´´´´´¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶
. . . . . . ¶¶. . . ´´´´´´¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶
. . . . . . ¶¶. . . ´´´´´´´´´¶¶¶¶¶¶¶¶
. . . . . . ¶¶. . . ´´´´´´´´´´´¶¶¶¶
سلام . پیامهای ارزشمند شما درهردوبلاگ رسید.
حسن کارشما این است که به اصل مطلب توجه دارید . می نویسم تا بخوانند ودوستان هم بخوانند و و ازنظرات آنها هم بهره مند شوم . این است کارمعلمی دراین روزهای بازنشستگی .
باسلام . وحالابخوانید دومین قسمت فردوسی یاحافظ را وبه دوستان بگویید که بخوانند.
سلام با یه شعر جدید منتظر حضورتون هستم
سلام
صورت ازبی صورتی آمدبرون
بازشدکاناالیه راجعون
پس تورا هرلحظه مرگ ورجعتی است
مصطفی فرموددنیاساعتی است....
خدارحمت کند شادروان منزوی را.وبه شماهم سلامتی عنایت کندکه یادکردیدازآنمرحوم.
سلام. رک بگم: من با کسی دشمنی ندارم. فقط مواردی رو می گم که به نظر خودم اشتباه ست. خط قرمز من رهبریه و اون به این خاطره که شخصیتشو دوست دارم.
یه چیز دیگه قرار شد که به هم دیگه توهین نکنیم. عقلانی بگیم بحث کنیم دور از احساس. سیاست بدون احساس جذابه. ولی خیلی حروم زاده ست.
قرار شد به نظرات همدیگه احترام بذاریم. نظر مخالف رو بشنویم.
اگر با من هم جهتید یا علی . . .
بادرود بی پایان خدمت شما عزیز نازنین تدویی گر پراحساس بی تغارف بگویم وب شمابسیاز پربار و غنی است حال وهوای مطبوعی دارد از قدمت از عصمت از اصالت صحبت میکند از مولانا بلخی از مولوی ازحافظ تانیما ومرحوم زنده یاد حسین منزوی وتلخی های مرگ عزیزان برزگان علم وادب وووووووووو زیباست
هوالمحبوت ومطلوب ومقصود دوستدارن شعر وادب مانا وتندرست باشید