پرواز را بخاطر بسپار

پرواز را بخاطر بسپار

عرفانی-اجتماعی
پرواز را بخاطر بسپار

پرواز را بخاطر بسپار

عرفانی-اجتماعی

خوشبختی گمشده

 

هوالمحبوب 

 

 

پرنده ی خوشبختی 

 

 

 

 

بمن بگو ....   

 

خوشبختی را کجا گم کرده ام ؟ 

 

در هیاهوی خیابان پر ازدحام 

 

در قیل و قال کوچه ی بن بست 

 

در شب بی مهتاب 

 

در آسمان بی ستاره 

 

در ابر بی باران 

 

در تشنگی کویر 

 

در چشمه ای که می خشکد 

 

؛؛ در نبودن تو ؛؛ 

 

.................... 

 

خوشبختی واژه ای غریب 

 

دستان چه کسی آن را از من ربود ؟ 

 

شب تنهایی را کدام آشنا بمن هدیه کرد ؟ 

 

انگشتان کدام دوست ....... 

 

قفل سرد بی مهری را بر دلم زد 

 

روزهای روشن را فراموش کرده ام  

 

از یاد برده ام .... 

 

دوست داشتن را با چه رنگی می نویسند ؟ 

 

کاش آموخته بودم .....                        

  

 خوشبختی را مانند پرنده کوچکی        

 

در میان دستانم پنهان کنم                 

 

دلم آشنای مهربانی و صفا بود 

 

آن دل از دستم رفت ...... 

 

من ماندم و غم غربت / در دیار بی کسی 

 

از یادها رفته ام  

 

 

 

دل نوشت-دور باش اما نزدیک / من از نزدیک بودن های دور می ترسم

نظرات 61 + ارسال نظر
بهروز(¯`¤._ طلوع عشق_.¤´¯) سه‌شنبه 4 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 01:42 ق.ظ http://behroozm2000.blogfa.com

گاهی خدا آنقدر صدایت را دوست دارد که سکوت میکند تا تو بارها بگویی:خدای من

خداوند دوست دارد بارها صدایش کنی ....

گفتگو سه‌شنبه 4 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 08:55 ق.ظ http://easa.blogfa.com

وقتی بعد از این همه وقت

هنوز نگاهت را می دزدی

می فهمم که

خاطره ها تاریخ ِ مصرف ندارند..[گل]

بعضی خاطرات در ذهن دوست ...... جاودان می مانند

ابراهیم سه‌شنبه 4 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 09:19 ق.ظ http://27042704.blogfa.com/

سایه ات گر قدمـــــی بـــــر لب دریـــا زده بود

موج دریـــــا به تماشـــــای تو در جا زده بود

صبحدم صیـــــت تو پیچید به صحرا چو نسیم

عطر گیســـــوی تــــو بر دامن صحرا زده بود

می چمیــــدی به چمــــن مست چو آهوی خُتَن

ماتـــــش آئینــــه ی دل محـــو تماشا زده بود

نور در نور شــــد از بارقـــه ات دشت و دمن

اهـــــرمـــــن زانـــو مگر پیـش اهورا زده بود

سیـــــب آسیــــب نـزد بـــــر یم حیثیّت خـویش

تاج گـــــل بـــــر شـــــرف آدم و حـوّا زده بود

حاصلی جزعـرق از شرم مگر داشـت به روی

هر کسـی طعـــــنه به ســـودای زلیخا زده بود

کاش بودی که ببیـنی که چــه خون شد دل من

غم علَـــــم بر دل مـــــن در شــب یلدا زده بود

با تـــــو می شد سپـری گر شب من تا به سحر

جِقـّــــــه ام بیـــــرق خـــود را به ثریّا زده بود

عقـــــل در کلّـــــه ی خــود داشت اگر مفتی ما

آستیـــــن را بـــه تـــــولای تـــــو بالا زده بود

سلام

به وبلاگتان آمدم و از خواندن آخرین شعرتان لذت بردم

سکوت پنج‌شنبه 6 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 12:36 ق.ظ http://sokotearefaneh.blogfa.com

سلام ستاره ی مهتای عزیز

شرمنده ازاینکه دیر خدمت رسیدم بانو

فقط اومدم جهت عرض ادب وعذر خواهی
انشالله سر فرصت به هردو وبلاگتون سری میزنم تاباهاتون بیشتر اشنابشم
هرچند دوستان دوستانم همه عزیز ومحترمند و می بالم به چنین دوستانی

راستی ارسلان هم چشماش سالمه مشکل بینایی از طرف مادرشوهرمه

التماس دعای فراوان

شادباشین وعاشق حق
وخدای همیشه بهارنگهدارتون

سلام سکوت عزیزم

میدانم که حسابی سرت شلوغه و مشغول درس خواندن و کارهای روزمره

نمیدانم که مادر شوهرت چه مشکلی با ارسلان عزیز داره

انشاالله خوشبخت و موفق باشی

امیر پنج‌شنبه 6 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 07:38 ب.ظ http://loneshade.blogfa.com

سلام
مرسی سر زدی
گرفتارم دیگه
کم اپ میکنم
عالی بود
موفق باشی

سلام

ممنون که با تمام گرفتاری هایت به وبلاگم آمدی

شاد و سلامت باشی

یــاسر جمعه 7 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 12:20 ق.ظ http://www.berke54.blogfa.com

وقتی چشمان خسته ات را بر روی تمام دورنگی ها و بی محبتی ها می بندی....


وقتی دست های خالی ات را نگاه می کنی...




زمانی که برای یاری کردن دست دراز می کردی و اکنون کسی نیست تا نهال سبز امید را به تو هدیه دهد....



وقتی آنقدر گریه می کنی که دیگر اشکی منتظر جاری شدن از چشمانت نیست.....




وقتی دنبال آغوشی پر از محبت می گردی.....




وقتی دلت برای قشنگی فرشته ها و زیبایی خنده هایشان و جذابیت چشمان پری تنگ شده و ندایی درون قلبت برخاسته.....





مطمئن باش که بخشنده تر و مهربان تر از خدا نخواهی یافت.....

به سویش برو.....



او با آغوش باز منتظر توست......فقط خــــدا ...فقط خـــــــدا[گل]

در آغوش او ، پناه می گیرم و سر بر دوشش می گذارم و آرام می گریم

عباس صالحی جمعه 7 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 03:25 ق.ظ http://www.nedaye-aghaz.blogfa.com

سلام. روزتون شاد.
با مطلبی با عنوان "نمره " به روزم. منتظر نقدتان هستم.
یا علی . . .

شاهزاده غم شنبه 8 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 01:11 ب.ظ http://aakef-e-divane.blogfa.com

سلام دوست عزیز بابت تاخیر عذر می خوام
می خواستم با دقت شعرتو بخونم و نظر بدم
باز هم می گم من یک آماتورم و فقط نظر می دم و نظر من رو خودت بررسی کن حتما

اول از همه بنظرم عکس ها شعرتو کمی کمرنگ و بریده بریده می کنن یا بین شعر عکس نذار یا کلا عکس نذار چون شعر خودش تصویر گری احساسی و ذهنی شاعر و باید به تصویری که شعر تو در ذهن خواننده ایجاد می کنه احترام بذاری تا بتونه از احساس خودش با تو ارتباط برقرار کنه این عکس ها ذهن خواننده رو محدود می کنه
شروع شعر یکنواخته
جملات قشنگی هستن اما تکرار شدن مفاهیم یکسانی رو می فرستن جمله در هیاهوی خیابان پر ازدحام و در قیل و قال کوچه بن بست یک چیز هستن که تکرار شدن اینو بهتره یا به یک جمله تبدیل کنی یا یکی رو حذف کنی، مثلا بگی: در هیاهوی خیابانی پر از کوچه های بن بست
دقت کنی می بینی هیاهو معنی ازدحام رو داره پس تکرارش اضافیه
نکته مهم در شعر ایجاز سخن هست، باید با کمترین کلمات بیشترین مفاهیم رو انتقال بدی
جملات شب بی مهتاب آسمان بی ستاره ابر بی باران از یک جنسن همه از جنس آسمان غیر عادی هستن! پس بهتره اینها هم خلاصه بشن و تشنگی کویر با بقیه نمی خونه چون بقیه تناقض هستن اما تشنگی کویر واقعیت هست. که نبودن معشوق رو در آخر این بخش قراره به صورت یک تناقض به خواننده القا کنی تشنگی کویر تناقضت رو بهم می زنه مگر اینکه یک جمله متناقض بگی و تشنگی کویر رو هم بیاری
باز همین موضوع در جملات سوم و چهارم قسمت دوم شعر دیده می شه:
شب تنهایی را کدام آشنا بمن هدیه کرد ؟

انگشتان کدام دوست .......
انگشتان دوست و آشنایی تکراری اند و مفهوم جدیدی منتقل نمی شه
ببین در بعضی جاهای شعر می تونی فعل رو حذف کنی و فعل جمله بالا و پایین رو در یک جمله وسط بیاری با تقارن زیباش کنی مثلا ببین اگر می گفتی:
قفل سرد بی مهری را بر دلم زد
روز های روشن
از یادم رفته است
رنگ دوست داشتن
تقارن و موسیقی کلام بهتر ایجاد می شد و لذت بیشتری به خواننده می داد. یا حتی به جای از یادم رفته است یک کلمه می نوشتی: فراموشی

بنظرم این شعر رو اصلاح نکردی سعی کن حتما چندین بار شعرتو بخونی هم از نظر ساختاری و هم از نظر مفهومی اصلاح کن با نگاه به خلاصه سازی تا جایی که مفهوم از بین نره

علیرضا یکشنبه 9 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 02:40 ب.ظ http://alireza1979.blogfa.com

روزگارت بر مراد ، روز هایت شاد شاد

آسمانت بی غبار ، سهم چشمانت بهار

قلبت از غصه دور ، بخت و تقدیرت قشنگ

عمر شیرینت بلند . . .

سلام

ممنون از حضورتان و شعر زیبایتان

شاد و سلامت باشید

دختروووووووووو یکشنبه 9 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 10:24 ب.ظ

خوشبختی یعنی اینکه خداوند آنقدر عزیزت کند که مایه
آرامش دیگری شوی


میدونی خوشبختی مهتابی جون

کامنتهات خوشحالم میکنه همیشه..

خیلی جمله ی قشنگی نوشتی برای خوشبختی

کامنتهای تو هم بعد از اینهمه مدت خوشحالم میکنه

وحیدرحمانی شنبه 22 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 05:17 ب.ظ http://vahidbbki.blogfa.com

در مورد ردیف و قافیه توضیح خو.استه بودین:برا مثال غزل ۱ دیوان حافظ رو بخونید
در آخر هر بیت (ها) عینا تکرار شده که به این میگن ردیف
و واژه های وناول/مشکل/ساحل/... که حرف روی یکسانی دارند قافیه های این غزل هستند
برای آشنایی فنی و ساده تر میتونی کتاب عروض و قافیه سیروس شمیسا رو مطالعه کنی که برای غزل هات فوق العاده موثر خواهد بود

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد