-
سلام بر شب قدر
جمعه 12 شهریورماه سال 1389 17:29
هوالمحبوب شب قدر شبی که باران فرو می بارد .... هر قطره اش فرشته ای است که بر این کویر خشک و تافته در کام دانه ای بوته خشکی درخت سوخته ای جان عطشناک مزرعه ای .... فرو می افتد رویش و خرمی و باغ و گل سرخ را نوید می دهد چه جهل زشتی است در این شب قدر... بودن و در زیر این باران ماندن و قطره ای از آن بر پوست تن وپیشانی و لب...
-
شب قدر عاشقان
دوشنبه 8 شهریورماه سال 1389 07:00
هوالمحبوب فرصت توسل همین جاست کنار همین ثانیه های مردد نزدیک تلاقی بغض و اشک شب قدر همین جاست و من قدرش را می دانم که اگر هزار شب هم بیاید و برود شب قدر برای من فرصت توسل است و عاشقانگی نیلوفر لاری پور یا علی درمانده ام دستم بگیر مـانده در کـار دلم دستم بگیر نیست دستگیری بجز تو یا علی چــاره ســاز رنــج هایــم یا علی...
-
قاصدک سبکبال
جمعه 5 شهریورماه سال 1389 21:17
هوالمحبوب قاصدک / از دفتر شعر "آخر شاهنامه" قاصدک ! هان ، چه خبر آوردی ؟ از کجا وز که خبر آوردی ؟ خوش خبر باشی ، اما ،اما گرد بام و در من بی ثمر می گردی انتظار خبری نیست مرا نه ز یاری نه ز دیار و دیاری باری برو آنجا که بود چشمی و گوشی با کس برو آنجا که تو را منتظرند قاصدک در دل من همه کورند و کرند دست بردار...
-
امید سبز
چهارشنبه 3 شهریورماه سال 1389 23:39
هوالمحبوب ستاره ها شادی کنید ، ماه به آسمان میاد فرشته ها دف بزنید ، کریم اهل بیت میاد ماه منــیر من تـویی ، شـاهــچراغ مـن تـویــی پور امام علی تـویی ، گـلشن و باغ مـن تـویی ********* گل به گلستان آمده ********* ناز و نیاز من تـویی ، راز قــشـنگ مـن تـویی ای پـسر امــام عـلی ، صـبور اهـل بیـت تـویی ********* گل به...
-
ستاره ی سبز
سهشنبه 2 شهریورماه سال 1389 03:05
هوالمحبوب ستاره ی سبز در کنارم بمان ، آرزوی همیشگی ام با تو تا کهکشان راه شیری خواهم آمد با تو در آن دوردستها ، ستاره ای خواهم یافت ستاره ای سبز و رخشان ، آنگونه که تو صدایش می زدی یادت می آید ؟؟ آن ستاره مأمن من خواهد شد ، پناه دلتنگی هایم وقتی که باران مهرت بر دل کویری ام بارید ، گل های عشق نو به نوشکفتند مهرت در...
-
ماه قناعت سبز
جمعه 29 مردادماه سال 1389 14:28
هوالمحبوب اول نوشت: به عنوان پست قبل توجه کنید .... فرهاد در پی حادثه لیلی انتظار داشتم یکی از دوستان از من می پرسید چرا فرهاد ؟ پس مجنون کجاست ؟ آیا تعمدی درین جابجایی بوده است و یا فراموشی نویسنده ؟؟ من روز اول پرسیدم و حالا جواب ایشان را برای شما مینویسم مهتاب دوشنبه 25 مرداد 1389 01:57 ب.ظ مگر داستان ما لیلی و...
-
ُُ عشق لیلی
دوشنبه 25 مردادماه سال 1389 03:23
هوالمحبوب فرهاد در پی حادثه لیلی حادثه لیلی چیست؟ مگر نه آن که همه تلاش فرهاد برای درک لیلی بود واین تمام داستان عشق است؟ مگر نه آن که لیلی بهانه ای بود تا فرهاد خودش را بفهمد وازخود به خدا برسد وعشق شد شنیدن لا لا یی خدا وآرام شدن ونه دویدن وعرق ریختن برای دو تا برج توی جردن که به اسکله های هرمزگان اضافه شود!! کدام...
-
رمز ماه عشق
شنبه 23 مردادماه سال 1389 10:05
هوالمحبوب سلام زان می عشق کزو پخته شود هر خامی گر چه ماه رمضانست بیـــــــــــاور جامی روزها رفت که دست من مسکین نگرفت زلف شمشاد قدی ساعد ســــیم اندامی روزه هر چند که مهمان عزیزست ایــــدل صحبتش موهبتی دان و شدن انعــــامی مرغ زیرک بدر خانقه اکنـــــــون نـــــپــرد که نهادست بهر مجلس وعظی دامــــی گله از زاهد بد خو...
-
پیله ی تنهایی
دوشنبه 18 مردادماه سال 1389 01:54
هو المحبوب داستان پیلۀ تنهایی من سالها دوربه کنجی خزیدم ، بین دیوارهایی نزدیک بهم که فقط فضایی تنگ برای نشستن داشت. چشمانم را بستم و دهانم را نیز.... پاها را بستم و با دستانم تاری به دور خود تنیدم.... روزها ، هفته ها و ماهها گذشتند تا این پیله کامل شد و من درون پیلۀ تنهایی خود ، راضی و سرمست از نشاط بیخبری ، زندگی...
-
سلامی چو بوی خوش آشنایی
شنبه 9 مردادماه سال 1389 00:58
هوالمحبوب سلامی چو بوی خوش آشنایی درخــت دوستی بــــــنشان که کـام دل بـــــبار آرد نــــــهــال دشـمنی بر کن که رنج بی شـــــمار آرد چو مهــمان خــراباتی بــعزت بــاش با رنــــــــــدان که درد ســرکشی جانا گرت مســتی خـــــمار آرد شــب صحبت غنیمت دان که بعد از روزگــــــــار ما بسی گردش کـــــند گردون بسی لیل و...